آویساآویسا، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

آویسا کوچولو

آویسا و باباش

یه سلام شاده شاد آخرین روزها فروردین واسه من و مامان همیشه قشنگه     آخه تولد بابا حمید جونه امروز من و مامان بابایی رو با یه جشن کوچولوی سه نفره .... ببخشید چهار نفره! سورپرایز کردیم. بابایی فکر کرده بود من و مامان تولدش رو یادمون رفته!! ولی از سر کار که اومد غافلگیر شد. آخه مگه میشه روز به این مهمی از خاطرمون بره؟ این کیک تولد که هنر دست مامانه! بهش نخندین طفلکی تازه کاره! منم کلللی کمک دادم   اینجا دارم به بابایی میگم بیا با هم فوت کنیم   اینجام واسه بریدن کیک کمکش میکنم وقتی بابایی توی خونه است  همش سر به سر من میذاره و با هم بازی و جیغ و داد و...
29 فروردين 1391

بوی بهار

سلام دوستای خوبم. بابت تبریک های قشنگ سال نو باز هم از همه شما ممنونم. همونطور که گفتم اینجا زیاد خبری از بهار نبود! و هوا به شدت سرد بود! و این وسط بیشتر از همه به مامانی سخت گذشت چون به شدت سرماییه و من و بابا مثل اون نیستیم!! الان ولی چند روزه که هوا بهتر شده یواش یواش بوی بهار داره به مشاممون میرسه و این وسط من خیلی خوشحالم چون مدتهاست هر چقدر از توی ماشین چشمم به پارک میافته با حسرت میگم وقتی هوا گرم شد منو بیارین پارک!! دیروز عصر با مامان و بابا رفتیم پارک اون ها از قدم زدن توی هوای بهاری لذت بردند و من هم از سه چرخه سواری.   اینم چند تا عکس خوشگل:        ...
19 فروردين 1391

آغاز یک سال جدید

سلام به همه دوست جونای گل و گلابم. حالتون خوبه؟ تعطیلات نوروز 91 هم زودتر از چیزی که فکرش رو میکردیم گذشت و دوباره روند عادی زندگی شروع شد. امیدوارم تعطیلات خوبی رو گذرونده باشین و حسسسابی بهتون خوش گذشته باشه. امسال بهار اینجا خیلی بهار نبود!‌یعنی اینکه هوا واقعا سرد بود و آدم حس میکرد وسط چله زمستونه!! چند روز اول عید هم که طبق معمول هر سال ما به مهمونی رفتن و پذیرایی از مهمونامون مشغول بودیم که البته به مذاق من بسیار خوش اومده بود و تا از یه خونه میومدیم بیرون میگفتم بریم یه جای دیگه مهمونی!! یا وقتی مهمونی میرفت از خونمون فورا میپرسیدم الان دیگه کی میاد خونمون! و روز دوم عید هم به حرف مامان و بابا گوش نک...
14 فروردين 1391

یه سلام کوشولو!

سلامم یه سلام نو و تازه توی یه سال جدید. خوش میگذره؟ سال خوبی رو شروع کردین؟ به ما که داره خوشش میگذر ه ولی خیییلی زوددد میگذره ها!!!   اومدم فقط یه تاریخ خوشگل رو اینجا ثبت کنم و برم!!   امروز من 3 سال و 3 ماه و 3 هفته و 3 روزه شدم!   برای همتون دعا میکنم تا  3333 تا آرزوی خوشگلتون برآورده بشه! ...
6 فروردين 1391

خداحافظ 1390

سلام دوستای خوبم. تا چند ساعت دیگه سال 1390 تموم میشه و وارد یه سال جدید میشیم. 1390 یه سال پر از خاطره بود. اتفاقای خوب و بد زیادی برای همه ما توی این سال رخ داد و حالا با همه خوبی ها و بدی هاش داره میره که برای همه خاطره بشه. سال 90 برای ما خیلی بد شروع شد! مامان میگه شاید 90 تنها سالی بوده که براش با چشم گریون تحویل شده! و اگه یادتون باشه دلیلشم حادثه برای علی بود که خدا رو هزار مرتبه شکر به خیر گذشت. برای ما درسته که با اشک شروع شد ولی در کل سال زیبا و خوبی بود. مهمترین اتفاق این سال برامون این بود که فهمیدیم داریم 4 نفر میشیم. داد اش کوچولوی من هدیه زیبایی بود که تو این سال خدا به ما داد و الان آرزو ...
29 اسفند 1390
1